کتاب "از سهرورد تا حلب"، پژوهشی در زندگی و اندیشههای شیخ اشراق توسط مصطفی سامانی منتشر شد.
کتاب از سهرورد تا حلب دومین اثر مصطفی سامانی است که در آن به پژوهش در زندگی و اندیشههای شیخ شهابالدین سهروردی پرداخته است.
موضوع این اثر پژوهشی در زندگی و اندیشههای شیخ اشراق بوده که به شمارگان 2 هزار جلد و توسط انتشارات مصلی منتشر شده است.
این اثر، شامل چهار بخش بوده که در بخش نخست «زندگی» شیخ اشراق، از ولادت تا وفات و شرایط اجتماعی حاکم بر روزگار شیخ مورد بررسی قرار میگیرد. در بخش دوم به مبحث «نورشناسی» شیخ اشراق پرداخته شده است و در بخش سوم «اندیشههای فلسفی» شیخ بیان و فصل چهارم نیز به بیان نوآوریهای شیخ اشراق در «منطق» اختصاص داده شده است.
آن چه در این اثر قابل ملاحظه و مشهود بوده و به عنوان دغدغه نگارنده مطرح است که در تألیف این اثر از منابع معتبر و درجه نخست استفاده شود تا اطلاعات صحیحی در اختیار خوانندگان قرار گیرد.
مصطفی سامانی افزود: بدیهی است که این اثر ممکن است دارای نواقص و کاستیهایی باشد که امید داریم با تذکرات سودمند و مشفقانه اهل نظر اصلاح و زمینه را برای برداشتن گامهای استوار بعدی بیش از پیش مهیا کند.
وی با اشاره به مقدمه کتاب از سهرورد تا حلب با بیان اینکه فلسفه اشراق دومین مکتب فلسفی است که در تاریخ تفکر اسلامی به ظهور رسیده و راهی نو در تکاپوی فلسفی بر جامعه اسلامی گشوده است، گفت: فلسفه مشاء که با ابن سینا به اوج کمال خود رسید، از همان آغاز مورد انتقاد بعضی فقیهان و نیز متصوفان قرار گرفت.
این پژوهشگر علوم انسانی اضافه کرد: مخالفت فقها از آن رو بود که این فلسفه با برخی اصول اسلامی تغایر داشت و متصوفان از آن جهت بر فیلسوفان میتاختند که روش خشک عقلی و استدلالی را بیحاصل و نا کامیاب میدانستند؛ تا این که در قرن چهارم یک حریف سر سخت و جدی در مقابل فیلسوفان قد برافراشت و ضربات سنگینی بر پیکره تفکر فلسفی وارد آورد. این دشمن سر سخت چیزی جز علم کلام اشعری نبود.
وی بیان کرد: این مکتب کلامی که توسط ابوالحسن اشعری تأسیس شد، نهضتی ضد عقلی بود که هدف خود را زدودن عناصر غیر اسلامی از ساحت اسلام معرفی میکرد. ابو حامد محمد معروف به امام محمد غزالی یکی از بزرگترین متکلمان اشعری، پرچمدار مخالفت با فلسفه مشائی بود. او به همین منظور ابتدا کتاب «مقاصد الفلاسفه» را در تلخیص آرای فیلسوفان مشائی نگاشت و سپس در کتاب معروف خود «تهافُتُ الفلاسفه» به آرای فارابی و ابن سینا حمله کرد و بسیاری از آن ها را معارض با وحی دانست.
سامانی اضافه کرد: با روی کار آمدن وی انحطاط فلسفه مشائی در سرزمینهای شرقی اسلام آغاز شد و این فلسفه به جانب مغرب و اندلس روی آورد و در آن جا دستهای از فیلسوفان نامدار همچون ابن باجه و ابن طفیل و ابن رشد به مدت یک قرن به رشد و توسعه آن پرداختند. ابن رشد کوشید تا ضربه غزالی را در کتاب خود تهافت التهافت جبران کند اما دفاع وی از فلسفه در جهان اسلام چندان مؤثر واقع نشد.
به گفته نویسنده کتاب از سهرود تا حلب در همان زمان که قدرت فلاسفه مشاء رو به سستی میرفت و تمایل به تصوف و عرفان گسترش مییافت، مکتب فلسفی جدیدی به نام حکمه الاشراق در جهان اسلام متولد شد که برزخی میان فلسفه مشاء و عرفان خالص بود. بنیانگذار این مکتب شهاب الدین سهروردی ملقب به شیخ اشراق بود.
سامانی بیان کرد: مقصود از فلسفه اشراق، فلسفهای است که شیخ اشراق آن را تأسیس کرده و اساس آن تجلی و ظهور انوار عقلی بر نفس حکیم است که از طریق تهذیب و تصفیه نفس میسر میشود، گرچه استدلال و برهان نیز در آن نقش دارد.
وی گفت: روش فلسفه اشراق، روشی عرفانی – استدلالی است، به این معنا که هم بر مجاهده و تصفیه نفس و کشف و شهود مبتنی بوده و هم به استدلال فلسفی پایبند است
.: Weblog Themes By Pichak :.