آیا عدم توافق موجب جنگ میشود؟
آقای دکتر عراقچی معاون وزیر امور خارجه و مذاکره کننده ارشد هستهای کشورمان در جمع فعالان سیاسی در دفاع از روند مذاکرات با اظهار این نکته که صدور قطعنامههای شورای امنیت ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل در اغلب موارد موجب حمله نظامی به کشورها شدهاست، جلوگیری از وقوع جنگ و حمله نظامی به کشورمان را از جمله مهمترین دستاوردهای تیم مذاکره کننده در 2 سال اخیر دانستهاند. به نظر میرسد چنین ادعایی هم به لحاظ مبانی فکری و هم از نظر تطابق با واقعیات اتفاق افتاده در جریان مذاکرات، دچار اشکالاتی اساسی است که در ذیل به بخشی از این اشکالات اشاره میشود.
• اولین نکته قابل توجه در چارچوب این استدلال این است که بر طبق تفاهم انجام شده در لوزان اصولا ایران از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل خارج نخواهد شد و صرفا شش قطعنامه صادره قبلی لغو و یک قطعنامه جدید که باز هم ذیل فصل هفتم است جایگزین آن خواهد شد که هم به محدودیتهای وضع شده در قالب طرح برنامه جامع مشترک علیه برنامه هستهای کشورمان رسمیت بینالمللی خواهد داد و هم برخی تحریمها و محدودیتهای وضع شده در قطعنامههای قبلی (از جمله تحریمهای موشکی، تسلیحاتی و فناوری) در این قطعنامه جدید تجمیع خواهد گشت. تنها تفاوت در این است که شش قطعنامه قبلی از طرف کشورمان غیر قانونی تلقی میشد و قطعنامه جدید با تایید ایران تصویب خواهد گشت. به عبارت بهتر پذیرش قطعنامه جدید فصل هفتمی توسط ایران از یک سو به این معنی است که کشورمان خود را به عنوان تهدید علیه صلح و امنیت بینالمللی پذیرفتهاست و از سوی دیگر موظف به رعایت تحریمهای جدید وضع شده بر برنامه موشکی و فعالیتهای فناوری در این قطعنامه است.
• نکتهای دیگری که طرفداران این نوع استدلال تمایل دارند اشارهای به آن نکنند این است که قطعنامههای مربوط به برنامه هستهای کشورمان ذیل ماده 41 فصل هفتم بوده است که اصولا در آن تصریح در عدم به کارگیری نیروی مسلح قید شدهاست. در این ماده از منشور سازمان ملل متحد آمده است « شورای امنیت میتواند تصمیم بگیرد که برای اجرای تصمیمات آن شورا مبادرت به اقداماتی که متضمن به کارگیری نیروی مسلح نباشد، کند » . ماده مربوط به حمله نظامی مربوط به ماده 42 منشور سازمان ملل است که به نظر میرسد برخی با ادغام کل مواد در تحت عنوان فصل هفتم تمایل به نادیده گرفتن تفاوت مواد مختلف این فصل دارند.
• مهمترین نکته در نقد چارچوب این استدلال مذاکره کنندگان محترم این است که در واقع آن چه در طول سالهای مختلف پس از انقلاب مانع حمله نظامی امریکا و متحدانش به ایران شده است قدرت بازدارندگی و توان دفاعی مردمی کشورمان است. این قدرت و توان به شکلی بودهاست که آمریکا و متحدانش در معدود جنگهای نیابتی خود در طول این سالها (به عنوان مثال جنگ سی و سه روزه در لبنان و جنگ سوریه و یمن) نه تنها نتوانستند آن طور که وزیر محترم خارجه ادعا میکند با یک بمب کل سیستم دفاعی کشورمان را از بین ببرند بلکه شکستهای سختی را از ایران و متحدانش در منطقه متحمل شدند. لذا اصولا اگر آمریکا یا کشورهای متحدش توان حمله نظامی به ایران را داشتند، صرف عدم وجود قطعنامه فصل هفتمی سازمان ملل مانع آنها نمیشد.
در مجموع به نظر میرسد این نوع استدلال بیشتر از این که مبتنی بر واقعیت عرصه مذاکرات باشد توجیهی برای استراتژی «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» میباشد.
• اولین نکته قابل توجه در چارچوب این استدلال این است که بر طبق تفاهم انجام شده در لوزان اصولا ایران از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل خارج نخواهد شد و صرفا شش قطعنامه صادره قبلی لغو و یک قطعنامه جدید که باز هم ذیل فصل هفتم است جایگزین آن خواهد شد که هم به محدودیتهای وضع شده در قالب طرح برنامه جامع مشترک علیه برنامه هستهای کشورمان رسمیت بینالمللی خواهد داد و هم برخی تحریمها و محدودیتهای وضع شده در قطعنامههای قبلی (از جمله تحریمهای موشکی، تسلیحاتی و فناوری) در این قطعنامه جدید تجمیع خواهد گشت. تنها تفاوت در این است که شش قطعنامه قبلی از طرف کشورمان غیر قانونی تلقی میشد و قطعنامه جدید با تایید ایران تصویب خواهد گشت. به عبارت بهتر پذیرش قطعنامه جدید فصل هفتمی توسط ایران از یک سو به این معنی است که کشورمان خود را به عنوان تهدید علیه صلح و امنیت بینالمللی پذیرفتهاست و از سوی دیگر موظف به رعایت تحریمهای جدید وضع شده بر برنامه موشکی و فعالیتهای فناوری در این قطعنامه است.
• نکتهای دیگری که طرفداران این نوع استدلال تمایل دارند اشارهای به آن نکنند این است که قطعنامههای مربوط به برنامه هستهای کشورمان ذیل ماده 41 فصل هفتم بوده است که اصولا در آن تصریح در عدم به کارگیری نیروی مسلح قید شدهاست. در این ماده از منشور سازمان ملل متحد آمده است « شورای امنیت میتواند تصمیم بگیرد که برای اجرای تصمیمات آن شورا مبادرت به اقداماتی که متضمن به کارگیری نیروی مسلح نباشد، کند » . ماده مربوط به حمله نظامی مربوط به ماده 42 منشور سازمان ملل است که به نظر میرسد برخی با ادغام کل مواد در تحت عنوان فصل هفتم تمایل به نادیده گرفتن تفاوت مواد مختلف این فصل دارند.
• مهمترین نکته در نقد چارچوب این استدلال مذاکره کنندگان محترم این است که در واقع آن چه در طول سالهای مختلف پس از انقلاب مانع حمله نظامی امریکا و متحدانش به ایران شده است قدرت بازدارندگی و توان دفاعی مردمی کشورمان است. این قدرت و توان به شکلی بودهاست که آمریکا و متحدانش در معدود جنگهای نیابتی خود در طول این سالها (به عنوان مثال جنگ سی و سه روزه در لبنان و جنگ سوریه و یمن) نه تنها نتوانستند آن طور که وزیر محترم خارجه ادعا میکند با یک بمب کل سیستم دفاعی کشورمان را از بین ببرند بلکه شکستهای سختی را از ایران و متحدانش در منطقه متحمل شدند. لذا اصولا اگر آمریکا یا کشورهای متحدش توان حمله نظامی به ایران را داشتند، صرف عدم وجود قطعنامه فصل هفتمی سازمان ملل مانع آنها نمیشد.
در مجموع به نظر میرسد این نوع استدلال بیشتر از این که مبتنی بر واقعیت عرصه مذاکرات باشد توجیهی برای استراتژی «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» میباشد.
تاریخ : دوشنبه 94/2/7 | 12:16 صبح | نویسنده : یدالله نجفی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.